فهرست مطالب

سلامت و بهداشت - سال هشتم شماره 2 (پیاپی 31، بهار 1396)

مجله سلامت و بهداشت
سال هشتم شماره 2 (پیاپی 31، بهار 1396)

  • ویژه نامه بهار
  • تاریخ انتشار: 1396/02/12
  • تعداد عناوین: 9
|
  • محمدرضا مسعودی نژاد، شهرام نظری، مریم سرخوش، احسان احمدی، رویا یعقوبی نژاد، سیدمحسن محسنی صفحات 121-132
    زمینه و هدف
    پساب شستشوی معکوس صافی های شنی تند به طور معمول 5-2 درصد از کل آب تصفیه شده را تشکیل میدهد و دارای کدورت بالایی است بنابر این تصفیه پساب شستشوی معکوس این فیلترها ضروری میباشد. در این تحقیق حذف کدورت از پساب فرآیند صاف سازی تصفیه خانه آب تهران پارس به وسیله سیستم جریان پیوسته انعقاد الکتریکی- شناورسازی الکتریکی بررسی شد.
    روش کار
    این مطالعه از نوع مطالعه کاربردی میباشد که در مقیاس آزمایشگاهی و به صورت پیوسته انجام شد. در این مطالعه از یک مخزن انعقاد الکتریکی با ابعاد 24×18×17 سانتیمتر از جنس پلکسی گلاس به حجم 35/7 لیتر استفاده گردید. داخل مخزن از چهار تیغه آلومینیوم یا آهن (با ابعاد غیر مفید 22 سانتیمتر ×15 سانتیمتر ×1/0 سانتیمتر) به عنوان کاتد و آند استفاده شد که هر تیغه تا ارتفاع 16 سانتیمتری خود در مخزن انعقاد الکتریکی و در محلول غوطه ور گردید. در این تحقیق تعداد 126 نمونه با کدورت های 320، 350 و NTU400 از پساب شستشوی معکوس فیلتر شنی تند برداشت شد و راندمان حذف با مقدار شدت جریان های (16/4، 83/5، 5/7، 10، 66/11 و 33/13) میلی آمپر بر سانتی متر مربع در زمان ماندهای 10، 20 و 30 دقیقه مورد آزمایش قرار گرفت. در این تحقیق فضای بین الکترودها 5/1 سانتی متر و pH در 2/8 تثبیت شد. داده ها با نرم افزار اکسل آنالیز شدند.
    یافته ها
    pH بهینه فرایند 2/8 تعیین شد. مقدار دانسیته جریان و زمان ماند بهینه برای هر دو الکترود آهن و آلومنیوم یکسان بود و به ترتیب 33/13 میلی آمپر بر سانتی متر مربع و 30 دقیقه تعیین شد که بالاترین کارایی حذف در این شرایط بهینه برای الکترود آلومنیوم و آهن به ترتیب برابر با 12/95 و 40/87 درصد بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج آزمایش ها، انعقاد الکتریکی- شناورسازی الکتریکی در حذف کدورت کارایی مناسبی دارد. همچنین میتوان گفت کارایی الکترود آلومینیم در حذف کدورت از محلول بیشتر از کارایی الکترود آهن می باشد.
    کلیدواژگان: انعقاد الکتریکی، کدورت، پساب صافی شنی تند
  • الهام آسمان، حسین سیاف، غلامرضا مصطفایی، حسینعلی اصغرنیا، حسین اکبری، لیلا ایرانشاهی صفحات 133-142
    زمینه و هدف
    یکی از مهم ترین مشکلات زیست محیطی در سراسر دنیا آلودگی خاکهای مناطق صنعتی و به ویژه زمین های کشاورزی به فلزات سنگین می باشد. استفاده از کرم های خاکی در پالایش زیستی خاک، باعث کاهش غلظت آلاینده ها از طریق مکانیسم تجمع زیستی در بدن کرم خاکی می شود.
    روش کار
    تحقیق حاضر از نوع مطالعه تجربی میباشد که بر روی خاک های آلوده به کروم و کادمیوم انجام شد. غلظت آلودگی اولیه کروم و کادمیوم در خاک مورد مطالعه در دو غلظت وزنی mg/g 04/0 و mg/g 08/0 همراه با شاهد مورد بررسی قرار گرفت. ماده آلی (کود حیوانی) به میزان 5 و 9 درصد وزنی نسبت به خاک اضافه گردید. تعداد 30 عدد کرم به نمونه های 500 گرمی خاک آلوده اضافه گردید. غلظت کروم و کادمیوم در 108 نمونه خاک و بدن کرم ها با استفاده از دستگاه طیف سنجی پلاسمای جفت شده القایی (ICP) در دو مقطع زمانی 21 و 42 روز اندازه گیری شد و داده های بدست آمده با استفاده آزمون آماری آنالیز واریانس دو طرفه در سطح اطمینان 95 درصد مورد آنالیز قرار گرفت.
    یافته ها
    بر اساس نتایج بدست آمده از این مطالعه مشخص شد که با افزایش ماده آلی از 5% به 9% وزنی در خاک آلوده به فلز کروم، در غلظت اولیه mg/g 06/0 راندمان حذف 5% کاهش یافته است. در غلظت mg/g 1/0 نیز راندمان 20% کاهش دارد که احتمالا به دلیل گرایش بالای کرم های خاکی به مصرف ماده آلی نسبت به مصرف خاک آلوده به فلز بوده است. همچنین با افزایش ماده آلی از 5% به 9% وزنی در خاک آلوده به کادمیوم، در غلظت mg/g 04/0 راندمان حذف 5/5 درصد کاهش و در غلظت mg/g 08/0 راندمان حذف 12/5 درصد افزایش یافت.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که با توجه به افزایش مرگ و میر کرم ها در خاک حاوی کروم با غلظت mg/g 06/0، استفاده از این روش به منظور زیست پالایی خاک از کروم توصیه نمیشود و در مورد کادمیوم نیاز به بررسی بیشتری دارد، همچنین میتوان گفت ماده آلی تاثیری در زیست پالایی نداشته است.
    کلیدواژگان: فلزات سنگین، کرم خاکی ایزنیا فوئتیدا، زیست پالایی، آلودگی خاک
  • کیومرث شرفی، نظیر فتاحی، حامد یار محمدی، مسعود مرادی، عبدالله درگاهی صفحات 143-150
    زمینه و هدف
    فلزات کادمیوم و سرب از آلاینده های معمول زیست محیطی بوده و در محصولات آرایشی مختلف بکار میروند. لذا هدف از این تحقیق، اندازه گیری غلظت کادمیوم و سرب در 2 محصول آرایشی رژلب و رنگ مو می باشد
    روش کار
    این مطالعه از نوع توصیفی بوده که برای انجام آن، از 6 مارک مختلف رژلب و 4 مارک مختلف رنگ مو با بیشترین میزان فروش در بازارهای شهر کرمانشاه 300 نمونه تهیه گردید. پس از آماده سازی نمونه ها با روش استاندارد اسید نیتریک، میزان سرب آنها با استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازه گیری و نتایج بر حسب μg/kgوزن خشک نمونه گزارش گردید.
    یافته ها
    میزان فلز سرب در محصولات آرایشی مورد مطالعه بیشتر از فلز کادمیوم بود. محدوده غلظت سرب و کادمیوم در رژ لب به ترتیب بین μg/kg19/429-71/211 و μg/kg25/68-11/25 بود. همچنین محدوده غلظت سرب و کادمیوم در رنگ مو به ترتیب بین μg/kg 42/76-69/57 و μg/kg 58/14-91/7 بدست آمد. بیشترین غلظت سرب و کادمیوم مربوط به رژ لب آمریکایی بود و کمترین غلظت آن به ترتیب مربوط به رنگ موی ایرانی و ایتالیایی بدست آمد. غلظت کادمیوم و سرب در مارک های مختلف رژ لب و رنگ مو اختلاف معنی داری داشت (001/0p<).
    نتیجه گیری
    غلظت کادمیوم در محصولات آرایشی مورد بررسی بیشتر از میزان توصیه شده بود با توجه خطرات این فلزات روی سلامت انسان، انجام مداخلات جامع جهت افزایش سطح آگاهی جامعه از خطرات پنهان ناشی از مواد آرایشی و ارتقاء سلامت جامعه و اقدامات نظارتی و قانونی ضروری است.
    کلیدواژگان: رژ لب، رنگ مو، سرب، کادمیوم، غلظت
  • قربان صادقی، داود ادهم، محمد پناهی توسنلو، زیبا خلیلی، منصور ناصری، ناطق عباسقلیزاده، مالک اباذری صفحات 151-159
    زمینه و هدف
    دستیابی به راه هایی برای ارتقاء کیفیت خدمات پرستاری همواره مورد توجه مدیران پرستاری بوده است. قانون ارتقای بهره وری نیروهای بالینی نظام سلامت برای ساماندهی مشکلات پرستاران و ارائه خدمات بهتر به بیماران وضع شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی وضعیت اجرای قانون ارتقاء بهره وری کارکنان بالینی نظام سلامت می باشد.
    روش کار
    جامعه پژوهش مدیران و کارکنان بالینی بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی اردبیل بود. نمونه گیری به دو روش سرشماری برای مدیران و مسئولان (52n=) و تصادفی ساده برای نیروهای بالینی (300n=) صورت گرفت. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه های محقق ساخته بود. روایی ابزارها از طریق روایی صوری و محتوا و بررسی پایایی آنها از طریق آزمون- بازآزمون انجام گرفت. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و ضریب همبستگی اسپیرمن و آزمون های من ویتنی و کروسکال- والیس استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین نمره نگرش در بین مدیران و مسئولین بخشها و نیز کارکنان بالینی بیمارستانها به ترتیب 70/0± 27/3 و 64/0± 35/3 بود. در میان عوامل تاثیرگذار بر نگرش، از نظر مدیران و مسئولین بهبود شرایط کاری (00/1± 48/3) و از نظر کارکنان بالینی افزایش کیفیت خدمات (87/0± 45/3) مهمترین عامل در ایجاد نگرش مثبت بود. از نظر اکثریت پرسنل و مدیران مهمترین نقطه ضعف در اجرای قانون ارتقاء بهره وری کارکنان بالینی کمبود نیرو عنوان شد. بین سن، جنس، وضعیت تاهل، سابقه شغلی، تحصیلات و نوع استخدام کارکنان بالینی با نمره نگرش و رضایت از اجرای قانون ارتقاء بهره وری ارتباط آماری معنادار وجود داشت (05/0p<).
    نتیجه گیری
    اجرای قانون ارتقاء بهره وری برای اکثریت جامعه کارکنان بالینی امتیاز مثبت به دنبال داشته و می تواند در صورت اصلاح نظامهای استخدام و جذب، بهبود شرایط کاری طبق نیاز و اجرای برنامه های تشویقی بسیاری از دغدغه های آنان را برطرف کرده و در جهت افزایش بهره وری نیروی پرستاری و در نتیجه ارتقا نظام سلامت موثر باشد.
    کلیدواژگان: پرستار، بیمارستان، بهره وری، قانون ارتقاء بهره وری کارکنان بالینی نظام سلامت
  • الهام باصری، محمود علی محمدی، رامین نبی زاده نودهی، شاهرخ نظم آرا، غلامرضا جاهد خانیکی، بابک محمودی صفحات 160-169
    زمینه و هدف
    این مطالعه با توجه به افزایش نگرانی در مورد مصرف مواد غذایی آلوده به فلزات سنگین انجام گرفت. عوارض سلامتی ناشی از جذب رژیمی فلزات سنگین نیز بخوبی شناخته شده است. فلزات، یکی از عواملی هستند که در مراحل مختلف تولید پنیر میتوانند وارد این ماده غذایی شوند. هدف از پژوهش حاضر برآورد میزان ورود هفتگی فلزات سنگین (سرب، کادمیوم، کروم، مس، آهن، قلع، روی و نیکل) از طریق مصرف پنیر در ایران به منظور برآورد سهم این ماده غذایی در میزان دریافتی فلزات از طریق رژیم غذایی ایرانیان میباشد.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی بر روی 54 نمونه پنیر پر مصرف که کارخانه های تولیدکننده آنها در سراسر کشور پراکنده بود، انجام گرفت. پس از آماده سازی، میزان فلزات سنگین سرب، کادمیوم، کروم، مس، آهن، قلع، روی و نیکل نمونه های پنیر، توسط دستگاه ICP-OES اندازه گیری شد و میزان دریافت هفتگی این فلزات از طریق مصرف پنیر برآورد گردید. سپس نسبت آن با میزان دریافت قابل تحمل هفتگی موقتی بصورت درصد بیان گردید.
    یافته ها
    بالاترین غلظت فلز (میکروگرم بر گرم وزن تر) مربوط به روی (10/5) و کمترین آن مربوط به کادمیوم (005/0) میباشد. بالاترین میزان ورود هفتگی برای فلز روی (1/464 میکروگرم) و کمترین میزان ورود هفتگی (45/0 میکروگرم) برای فلز کادمیوم محاسبه گردید. تمام برآوردهای میزان دریافت فلزات (از طریق مصرف پنیر) برای تمامی فلزات مورد مطالعه به جز نیکل (19/1%) کمتر از یک درصد حداکثر میزان قابل تحمل هفتگی موقتی بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این تحقیق نشان داد ماده غذایی پنیر در ایران سهم چشمگیری در میزان حداکثر قابل تحمل هفتگی فلزات ندارد. اما بایستی در نظر داشت که پنیر، تنها منبع ورود فلزات سنگین به بدن انسان نمیباشد. با این حال میزان سرب نمونه های پنیر از حد مجاز توصیه شده کدکس برای فلز سرب در فرآورده های لبنی (mg/kg02/0) بالاتر بود. برای فهم بهتر و مدیریت بهینه و جلوگیری ازآلودگی بیشتر، مطالعه منشاء فلز سرب در پنیرهای تولیدی کشور توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: فلزات سنگین، میزان دریافت هفتگی، بدن انسان، پنیر، ایران
  • عابدین ثقفی پور، مهدی میرحیدری، سمانه ابوالخیریان، شهرام ارسنگ جنگ صفحات 170-181
    زمینه و هدف
    لیشمانیوز جلدی یک معضل بهداشت عمومی در بسیاری از مناطق گرمسیری کشور به شمار می رود که به دلیل ایجاد ضایعات بر روی بدن بیماران از اهمیت بالایی برخوردار است. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر مدل بزنف در مورد کنترل لیشمانیوز جلدی در دانش آموزان بخش مرکزی واقع در استان قم طی سال 1393صورت گرفت.
    روش کار
    این مطالعه نیمه تجربی شاهد دار بر روی 192 نفر از دانش آموزان دوره راهنمایی ساکن مناطق آندمیک سالک در استان قم بر اساس مدل بزنف انجام گرفت. اطلاعات مورد نیاز توسط پرسشنامه محقق ساخته که روایی و پایایی آن تائید شد، در دو نوبت قبل و 2 ماه بعد از مداخله آموزشی جمع آوری و توسط نرم افزار SPSS با آزمون های کای دو و تی و با استفاده از مدل های تعمیم یافته خطی (GLM) با بکارگیری تحلیل اندازه های تکراری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نمرات سازه های آگاهی، نگرش، عوامل قادر کننده، قصد رفتاری و رفتار سالم در گروه مورد، بعد از مداخله، تفاوت معنی داری را نسبت به گروه شاهد نشان داد (001/0.(p< میانگین نمرات در سازه نرم های انتزاعی بعد از آموزش افزایش یافت؛ اما به لحاظ آماری معنیدار نبود (05/0>p سطح معنیدار در نظر گرفته شد).
    نتیجه گیری
    اقدامات آموزشی قبل، حین و بعد از اجرای در مورد روش های کنترل ناقل میتواند تاثیر بسزایی در موفقیت برنامه های پیشگیری و کنترل سالک داشته باشد و در این راستا استفاده از مدل بزنف توانست در اتخاذ رفتارهای پیشگیرانه در کنترل سالک موثر باشد.
    کلیدواژگان: آموزش، مدل بزنف، دانش آموزان، لیشمانیوز جلدی
  • حسین کمانی، محمد حسینی، غلامحسین صفری، جلیل جعفری، سید داود اشرفی، امیر حسین محوی صفحات 182-190
    زمینه و هدف
    فلزات سنگین موجود در خاکهای سطحی شهرها ناشی از منابع مختلف (مانند ترافیک، انتشارات صنعتی، فرسایش ناشی از ساختمان ها و...) میتواند از طریق تنفسی و پوست در بدن انسان تجمع یافته و برای سلامتی خطرساز باشد، بنابراین هدف از این مطالعه بررسی وضعیت آلودگی فلزات سنگین و ارزیابی کیفیت خاکهای شهری در شهر زاهدان بود.
    روش کار
    در این مطالعه که یک مطالعه توصیفی- مقطعی بود، غلظت فلزات سنگین در خاکهای سطحی شهر زاهدان در اوایل پائیز سال 1392 مورد بررسی گرفت. در این مطالعه، نمونه ها با جاروکردن سطح زمین در مناطق مختلف (پنج منطقه) برداشت شدند. برای نمونه برداری در هر نقطه محل نمونه برداری، 5 نمونه به صورت تصادفی برداشت می شد و سپس با هم مخلوط میشد تا یک نمونه کاملا مخلوط بدست آید که در مجموع 50 نمونه مخلوط از تمام مناطق برداشت شد. نمونه ها پس از انتقال به آزمایشگاه در معرض هوا خشک شدند و پس از هضم شدن با مخلوط اسیدی، غلظت فلزات کادمیم، کروم، مس، نیکل، سرب و روی با دستگاه ICP اندازه گیری شد.
    یافته ها
    نتایج آنالیز نمونه ها نشان داد درکلیه مناطق مورد مطالعه این تحقیق شامل پارک شهری، مناطق تجاری، مناطق پر ترافیک، مناطق مسکونی و شهرک صنعتی، مقدار غلظت فلزات کادمیم، کروم، مس، نیکل، سرب و روی به ترتیب 06/0±1/0، 96/6±53/37، 25/10±68/29، 53/8±09/51، 52/6±37/28 و 94/25±30/184 میلی گرم در کیلوگرم خاک بود. در تمام مناطق شهر زاهدان (بجز مناطق مسکونی) غلظت متوسط فلزات کادمیم، کروم، مس، نیکل، سرب و روی از مقدار غلظت زمینه (حاشیه شهر) بیشتر بود.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که کاربری زمین تاثیر به سزایی در افزایش غلظت فلزات سنگین در خاک سطحی شهر زاهدان دارد. بیشترین غلظت فلزات در مناطق تجاری و مناطق پرترافیک بدست آمد که تردد وسایل نقلیه بالاتری در مناطق فوق وجود داشت، بنابراین کاهش ترافیک و بهبود سیستم حمل و نقل عمومی در مناطق مذکور میتواند منجر به بهبود کیفیت خاک در این مناطق شود.
    کلیدواژگان: فلزات سنگین، آلودگی، خاک سطحی، زاهدان
  • سجاد بشرپور، پرویز پرزور، کاظم معاضدی صفحات 191-203
    زمینه و هدف
    تنش و شرایط دشوار در برخی از مشاغل از جمله پرستاری، روابط خانوادگی و زناشویی را به شدت مختل میکند. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سرسختی روان شناختی، صبر و خوشبینی اسلامی در پیشبینی رضامندی زناشویی پرستاران زن انجام گرفت.
    روش کار
    این پژوهش مطالعه ای توصیفی- مقطعی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه پرستاران زن متاهل بیمارستانهای دولتی شهر اردبیل در سال 1393 بودند که از این میان تعداد 144 پرستار زن، به روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی شامل ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه بر روی spss-17 تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج این پژوهش نشان داد که سرسختی روان شناختی (49/0r=)، خوش بینی اسلامی (43/0r=) و صبر (41/0r=) با رضامندی زناشویی رابطه مثبت معناداری دارند. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز نشان داد که 6/34 درصد رضامندی زناشویی پرستاران براساس سرسختی روان شناختی، خوش بینی اسلامی و صبر تبیین می شود (001/0p<).
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های پژوهش حاضر، می توان از طریق آموزش و تقویت سرسختی روان شناختی، خوش بینی و صبر، از تعارضات موجود در زندگی زناشویی پرستاران متاهل جلوگیری نموده و با اتخاذ این رویکردهای روانشناختی توسط آنها، از دخالت دادن تنشهای شغلی به روابط خانوادگی و زناشویی پرهیز نمایند.
    کلیدواژگان: سرسختی روان شناختی، خوش بینی اسلامی، صبر، رضامندی زناشویی اسلامی، پرستاران
  • فرشاد سلیمی، علی نعمتی، فیروز امانی، عبدالرسول ادیب، ناطق عباسقلی زاده صفحات 204-210
    زمینه و هدف
    برای بهبود ظاهری محصولات قندی، مانند قند کله ای، شکر پنیر و نبات سنتی در فرایند تولید از مواد سفیدکننده ای بنام بلانکیت استفاده می شود. استفاده بیش از حد استاندارد این ماده عوارض خطرناکی را بدنبال دارد. هدف از این تحقیق تعیین میزان باقیمانده انیدرید سولفور بعنوان شاخص وجود بلانکیت در قند کله ای، شکرپنیر و نبات سنتی در استان اردبیل و مقایسه آن با حداکثر مقدار قابل قبول بود.
    روش کار
    در این بررسی توصیفی تحلیلی- مقطعی به طور تصادفی 88 نمونه از محصولات شکری (48 نمونه قند کله ای، 11 نمونه شکرپنیر و 29 نمونه نبات سنتی) توزیع شده در سطح استان اردبیل جهت آزمایش میزان باقیمانده انیدرید سولفور بعنوان شاخص وجود بلانکیت برای نمونه انتخاب شدند. میزان بلانکیت باقیمانده نمونه ها با استفاده از روش یدومتری مورد سنجش قرار گرفتند و با استاندارد تحقیقات صنعتی ایران ppm10 مقایسه شدند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که میزان باقیمانده بلانکیت در بیش از یک سوم محصولات قندی بالاتر از حد استاندارد تحقیقات صنعتی ایران (بیشتر از ppm10) بودند ( قند کله ای 3/33% و شکر پنیر 4/36%). میزان بلانکیت باقیمانده در کل نمونه های نبات سنتی در حد استاندارد بودند (زیر ppm 10). در کل استان میانگین میزان باقیمانده بلانکیت در قند کله ای از نظر آماری بیشتر از شکرپنیر و نبات سنتی بوده، در صورتی که در نمونه شکرپنیر در شهر اردبیل بیشتر از نبات سنتی و قند کله ای بود (013/0=p).
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که میزان بلانکیت باقیمانده در نبات سنتی در مقایسه با قند کله ای و شکرپنیر و نیز در مقایسه با استاندارد ملی ایران پائین بوده، بنابراین می توان گفت که نبات سنتی از لحاظ بلانکیت، برای مصرف در مقایسه با دو محصول دیگر مناسب تر است.
    کلیدواژگان: انیدرید سلفورو باقیمانده، نبات سنتی، قند کله ای، شکرپنیر
|
  • M. Massoudinejad, Sh Nazari, M. Sarkhosh, E. Ahmadi, R. Yaghoobinejad, Sm Mohseni Pages 121-132
    Background and Objectives
    Rapid sand filter backwashing water typically consists of 2-5% of the total treated water and it has high turbidity. Therefore, effluent treatment of rapid sand filter backwashing is essential. This research aimed to survey turbidity removal from filtration effluent of Tehranpars water treatment plant using Electrocoagulation (EC)/Electroflotation (EF) process.
    Methods
    This practical study was done in a continuous system at laboratory scale. An electrocoagulation tank with the dimensions of 24×17×18 cm and volume of 7.35 l from plexiglass was used in this work. Inside the tank 4 Al or Fe plates (15×22×0.1cm) were used as cathode and anode. Each electrode was immersed up to 16 cm in effluent of electrocoagulation tank. 126 samples with turbidities of 320, 350, and 400 NTU were taken from effluent of rapid sand filter backwashing and the removal efficiency was tested at current densities of 4.16, 5.83, 7.5, 10, 11.66, and 13.33 mA cm-2 in detention times ranging from10 to 30 min. The space of electrodes is fixed at 1.5cm and pH at 8.2. Data analyzed by excel software.
    Results
    The optimum pH of 8.2 was determined for this process. The optimum current density and detention time for both electrodes were the same and equal to 13.33 mA cm-2 and 30 min, respectively. At optimum conditions the respective highest turbidity removal by Al and Fe electrodes were 95.13 and 4.87%.
    Conclusion
    Regarding the results, using electro coagulation-electro floatation processes has an appropriate efficiency in turbidity removal. One can say that aluminum electrode has higher efficiency than iron electrode to remove turbidity.
    Keywords: Electrocoagulation, Turbidity, Effluent of Rapid Sand Filter
  • E. Aseman, H. Sayyaf, Gh.R. Mostafaii, H. Asgharnia, H. Akbari, L. Iranshahi Pages 133-142
    Background and Objectives
    One of the most important environmental problems is soils contamination by heavy metals in industrial areas and agricultural lands. Use of earthworms in soil bioremediation causes decrease in the pollutants concentration through bioaccumulation of the contaminants in earthworms.
    Methods
    This experimental study was carried out on the soils contaminated with chromium and cadmium at concentrations of 0.04 and 0.08 mg/g along with the control samples. Organic matters (Manure) at the concentrations of 5 and 9% t were added. Chromium and cadmium concentration in soil and the worms were measured at two time periods of 21 and 42 days by ICP spectrometry. Two-way variance was used for statistical analysis and p
    Results
    According to the results of this study, the removal efficiency decreased by 5% with increasing the organic material of the soil contaminated with chromium from 5% to 9% at the concentration of 0.06 mg/g. Bioremediation efficiency decreased by 20% at chromium concentration of 0.1 mg/g implying that the earthworms have probably more tendency to consume organic material rather than the soil contaminated with metals.
    Conclusion
    Considering increased mortality of worms at chromium concentration of 0.08 mg/g, this method is not recommended for soil bioremediation. In the case of cadmium further study is required. One can say that the organic material had no influence in bioremediation of the soil.
    Keywords: Heavy Metals, Earth Worm Eisenia foetida, Bioremediation, Soil Pollution
  • K. Sharafi, N. Fatahi, H. Yarmohammadi, M. Moradi, A. Dargahi Pages 143-150
    Background and Objectives
    Cadmium and lead are the common environmental contaminants used in various cosmetic products. The aim of this study was to determine concentrations of cadmium and lead in hair dye and lipstick marketed in Kermanshah.
    Methods
    In this study, 300 samples were taken from six different brands of lip gloss and four different brands of hair color with the highest sales rate in Kermanshah city. Concentrations of lead and cadmium were measured by AAS and reported as μg/kg of dry weight.
    Results
    Concentrations of lead were higher than cadmium levels found in the cosmetics. The lead and cadmium concentrations in lipsticks ranged from 211.71 to 429.19 µg/kg and 25.11 to 68.25 µg/kg, respectively. Lead and cadmium concentrations in hair color were in the ranges of 57.69-76.42 µg/kg and 7.91-14.58 µg/kg, respectively. The highest concentration of lead and cadmium were found in American lipstick and the lowest concentration was measured in Iranian and Italian hair colors. Cadmium and lead concentrations in different brands of lipstick and hair color were significantly different (p
    Conclusion
    The concentrations of cadmium in cosmetics were higher than the recommended levels. Given the health risks of these metals, comprehensive interventions are necessary to increase community awareness on hidden dangers of cosmetics to promote health and to enforce regulatory and legal actions.
    Keywords: Lipstick, Hair Dyes, Lead, Cadmium, Concentrations, Kermanshah
  • G. Sadeghi, D. Adham, M. Panahi, Z. Khalili, M. Naseri, N. Abbasgholizadeh, M. Abazari Pages 151-159
    Background and Objectives
    Achievement on improving nursing care quality has always been considered by administrators. "Improving the productivity of clinical staffs’ law" has been adopted to address nurse's problems and providing better services to the patients. This study aimed to investigate the situation of this law enforcement.
    Methods
    The study population is all the administrators and clinical staffs employed in 4 hospitals affiliated to Ardabil University of Medical Sciences. The subjects were selected by both census (for administrators; n=52) and simple random sampling (for clinical staffs: n=300) methods. Data were collection using a researcher made questionnaire. Data collection tools reliability and validity were evaluated through content validity and test–re-test method, respectively. Data analysis was done using descriptive statistics and spearman, Mann-Whitney & Kruskal-Wallis tests.
    Results
    Mean attitude scores among administrators and clinical staffs were 3.27±0.70 and 3.35±0.64, respectively. Among the factors affecting attitude, improving working conditions (3.48±1.00) in perspective of managers and increasing the quality of services (3.45±0.87) in perspective of clinical staffs were the most important factors on creating a positive attitude. The most important weakness of the law enforcement in perspective of both staffs and administrators was shortage of clinical staffs. Clinical staffs’ age, sex, marital status, employment history, education level, and type of employment had significant relationships with the attitude and satisfaction scores (p
    Conclusion
    Enforcement of "improving productivity of clinical staffs’ law" has had advantages for the majority of clinical staffs and it can resolve many of their concerns subject to modification made in employment system, improving work conditions based on the needs, and implementing incentive programs. It can also be effective on improving productivity of nurses and thereby improves the health system.
    Keywords: Nurse, Hospital, Productivity, Improving the Productivity of Clinical Staff's Law
  • E. Baseri, M. Alimohammadi, R. Nabizadeh Nodehi, Sh Nazmara, Gh Jahed Khaniki, B. Mahmoodi Pages 160-169
    Background and Objectives
    This study was performed due to increasing concern about intake of heavy metals by contaminated foods. Health effects due to dietary intake of heavy metals is well known. Metals can be entered into cheese at various stages of production. The aim of this study was to estimate weekly intake of heavy metals (i.e. lead, cadmium, chromium, copper, iron, tin, zinc and nickel) through consumption of cheese in Iran to estimate proportion of metal intake through dietary pathway.
    Methods
    This descriptive study was performed on 54 cheese samples with high consumption which their producers were distributed across the country. Lead, cadmium, chromium, copper, iron, tin, zinc and nickel in cheese samples were measured by ICP-OES and weekly intake of metals through consumption of cheese was estimated. Then the proportion was expressed as a percentage of provisional tolerable weekly intakes (PTWI).
    Results
    The highest metal concentration (µg/g wet weight) was determined for Zinc (5.10) and the lowest for cadmium (0.005). The highest Estimated Weekly Intake (EWI) was determined for Zn (464.1µg) and the lowest (0.45 µg) for cadmium. All estimates of the metals intake (through consumption of cheese), excluding nickel (1.19 %) was less than 1% of the maximum tolerable weekly intake.
    Conclusion
    The results show that cheese has no significant contribution to intake of the investigated heavy metals in Iran. It should be considered that cheese is not the only source for metal intakes and maximum residue level (MRL) for Pb in present study is greater than Codex limit of 0.02 mg/kg. Studing sources for lead contaminant in cheese is recommended to better understand, manage and prevent from further pollution.
    Keywords: Heavy Metal, Estimated Weekly Intake, Humans Body, Cheese, Iran
  • A. Saghafipour, M. Mirheydari, S. Abolkheirian, Sh Arsang Jang Pages 170-181
    Background and Objectives
    Cutaneous leishmaniasis (CL) is a public health concern in most of tropical areas of Iran. CL is important because of its dermal lesions on patient’s bodies. This study was conducted to determine the effect of education based on BASNEF model to promote cutaneous leishmaniasis preventive behaviors among students in Markazi district of Qom Province in 2014.
    Method
    This quasi-experimental study was conducted on 192 middle school students reside in endemic areas of Qom Province based on BASNEF model. Data were collected before and 2 months after intervention using a researcher-made questionnaire with approved validity and reliability. Data were analyzed by Chi- Square, T independent, and GLM statistics using SPSS software.
    Results
    Mean scores of knowledge, attitude, enabling factors, behavioral intentions and healthy behavior in case group after educational intervention showed significant differences compared with control group (p
    Conclusion
    Educational intervention, before, during and after the implementation of vector control programs can have a significant impact on the success of cutaneous leishmaniasis prevention and control programs. In this context, the use of BAZNEF model could be effective on preventive behaviors to control leishmaniasis.
    Keywords: Education, BAZNEF Model, Students, Cutaneous Leishmaniasis
  • H. Kamani, M. Hoseini, Gh.S. Safari, J. Jaafari, S.D. Ashrafi, A.H. Mahvi Pages 182-190
    Background and Objectives
    Heavy metals in surface soil which originate from different sources (e.g. traffic, industrial emission, weathering of building) can be accumulated in human body via inhalation and dermal absorption pathways. Therefore, this study aimed to investigate heavy-metal pollution profile of the soils and assess the soil quality in Zahedan.
    Methods
    Heavy metal concentrations in surface soils were investigated by a cross–sectional study carried out in early autumn 2013. Street dust samples were collected from different areas (5 regions) using a clean plastic dustpan and broom. At each sampling location, 5 subsamples were randomly taken and mixed together to obtain a composite soil sample. In total 50 samples were taken from all regions. The street dust samples were dried at room temperature prior to acid digestion and the concentrations of Zn, Cd, Cr, Ni, Pb and Cu were measured using ICP-MS.
    Results
    Results of analysis showed that in all studied areas; urban park, commercial area, high traffic, residential area and industrial area the concentrations of Cd, Cr, Cu, Ni, Pb, and Zn were 0.01± 0.06, 37.53 ± 6.96, 29.68 ± 10.25, 51.09 ± 8.53, 28.37±6.52 and 184.30 ± 25.94 mg/kg, respectively. The concentrations of Cd, Cr, Cu, Ni, Pb, and Zn in all the regions studied (except residential area) exceed the corresponding background levels (i.e. suburb area).
    Conclusion
    This study showed that land use significantly increase heavy metal levels of urban soil in Zahedan. The highest concentrations of heavy metals were found in commercial and high traffic areas where the traffic rates are high. Therefore, decrease in traffic rate and improving public transportation may increase quality of urban soils.
    Keywords: Heavy Metals, Pollution, Surface Soil, Zahedan
  • S. Basharpour, P. Porzoor, K. Moazedi Pages 191-203
    Background and Objectives
    Stress and difficult conditions in some occupations (e.g.nursing) severely impaire marital and family relations. The present study aims to investigate the role of psychological hardiness, Islamic optimism and patience in predicting marital satisfaction of female nurses.
    Methods
    This research was a descriptive cross-sectional study. The research population included all married female nurses working in Ardabil governmental hospitals where 144 female nurses were selected by multistage cluster sampling method in 2014. Standard questionnaires were used for data collection. Data were analyzed by descriptive statistics (mean and standard deviation) and inferential statistics consisting of pearson correlation coefficient and multiple regressions using SPSS v.16.
    Results
    The results showed that psychological hardiness (r=0.49), Islamic optimism (r=0.43) and patience (r=041) have significant positive relationships with marital satisfaction. Multiple regression analysis showed that 34.6% of nurse's marital satisfaction is explained by psychological hardiness, optimism and patience (p
    Conclusion
    Based on the findings, conflicts in married nurse's life can be controlled by training and strengthening psychological hardiness, optimism and patience, and avoiding interference of occupational stress on family and marital relationships by adopting these psychological approaches.
    Keywords: Psychological Hardiness, Islamic Optimism, Patience, Marital Satisfaction, Nurses
  • F. Salimi, A. Nemati, F. Amani, A. Adeib, N. Abbasgholizadeh Pages 204-210
    Background and Objectives
    Sodium dithionite is used to improve the appearance of sugar products such as Shakar-Panir and rock candy. Use of this product at higher levels than the standard values will have dangerous side effects. The aim of this study was to determine residues of sulfur anhydride as an indicator of the presence of Blankit in sugarloaf, Shakar-Panir and rock candy in Ardabil province and comparing with the maximum allowable limits.
    Methods
    In this cross-sectional study, 88 samples of sugar products (48 sugarloaf, 11 Shakar-Panir and 29 rock candy) from Ardbil province markets were collected to determine sulfur anhydride residue as an indicator of the presence of Blankit in sugar products. The blankit residues of samples were measured using iodometry method and compared with the licensed 10 ppm by Institute of Standards & Industrial Research of Iran. Data were analyzed by descriptive statistics and ANOVA.
    Results
    The results showed that the Blankit levels in one-third of sugar products are higher than the maximum allowable levels of 10 ppm in Iran (33.3% of sugarloaf and 36.3% of Shakar-Panir). Blankit levels in all rock candy samples were less than the standard value of 10 ppm. Blankit in sugarloaf was significantly higher than Shakar-Panir and rock candy in Ardabil province, however, Blankit in Shakar-Panir samples was higher than rock candy and sugarloaf distributed in Ardabil city (p=0.013).
    Conclusion
    The results indicated that blankit levels in traditional rock candy are less than Shakar-Panir and sugarloaf as well as the national standard of Iran. One can say that in terms of Blankit level rock candy is suitable for consumption in comparison to other sugar products.
    Keywords: sulfurous Anhydride Residue, Rock Candy, Sugarloaf, Shakar-Panir